جدول جو
جدول جو

معنی غلام شاه - جستجوی لغت در جدول جو

غلام شاه
(غُ)
حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر ’شاه درانی’ رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلام سیاه
تصویر غلام سیاه
بنده و بردۀ سیاه پوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلام زاده
تصویر غلام زاده
فرزند غلام، پسر غلام و بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلام بچه
تصویر غلام بچه
پسرجوانی که به صورت خدمتکار در خانه ای کار کند، در دورۀ قاجار، پسر نابالغی که در حرم سرا کار می کرد
فرهنگ فارسی عمید
ابن محمودشاه خلجی، یا غیاث الدین بن محمود، پنجمین از ملوک سلالۀ خلجی مالوه بود که در کجرات هندوستان حکومت میکردند، به سال 873هجری قمری جانشین پدرش سلطان محمود خلجی شد، و به سال 906 بسبب منازعاتی که میان دو پسر او درگرفت درگذشت، و شاید مسموم گردید و مرد، (از قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب ج 2 ص 431)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
دهی است از دهستان نارویی بخش شیب آب شهرستان زابل که در 35هزارگزی خاوری سکوهه، نزدیک مرز افغانستان واقع است. جلگه و گرم معتدل است. سکنۀ آن 59 تن شیعه و سنی هستند. که به زبان فارسی بلوچی سخن میگویند. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ / نِ)
جایگاه غلامان و فراشان: غلام خانه سفارت انگلستان
لغت نامه دهخدا
(غُ مَ)
محتملاً ناحیه ای است در جنوب رستمدار. (ازترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 173)
لغت نامه دهخدا
(غُ بَچْ چَ / چِ)
خانه شاگرد در خانه شاه و اعیان، پسران نابالغ که در حرم شاهان قاجار به کارهایی گماشته بودند مانند ایچ اغلان سرای سلاطین عثمانی. پیشخدمتهای خرد از خاندان اعیان و شاهزادگان که در اندرون و حرم خانه پادشاهان قاجار به خدمت اشتغال داشتند، کودک. ریدک. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه سازمان لغت نامه ذیل رندک). وصیف. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پسر شیرشاه. دومین از سلاطین افاغنۀ دهلی (هند) از 952 تا 960هجری قمری (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 269). و رجوع بفهرست تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته و تاریخ ادبیات ایران تألیف براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 135 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ / غَ یِ)
خورش شاهی. از جملۀ غذاهای مطبوع بود که در قصرخسرو پرویز برای پادشاه ولاش مهیا می کردند و آن مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد و برنج و برک معطر و مرغان مسمن و خبیص و طبرزد. (از کتاب ایران در زمان ساسانیان چ 1317 ه. ش. ص 338 و چ 1332 ه. ش. ص 499)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلاف ماه
تصویر غلاف ماه
ساهور به گمان برخی نیامی است که ماه در آن فرو می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلام بچه
تصویر غلام بچه
ریتک ریدک، خانه شاگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلام خانه
تصویر غلام خانه
جایگاه غلامان و فراشان محل تجمع غلامان سلطنتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلام زاده
تصویر غلام زاده
برده زاده فرزند غلام، از فرزند خود بدین کلمه تعبیر آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلام بچه
تصویر غلام بچه
((~. بَ چِ))
پسر نابالغ که در خانه بزرگان و شاهان قاجار خدمت می کردند، خانه شاگرد
فرهنگ فارسی معین
امردباز، بچه باز، ساده باز، شاهدباز
متضاد: دخترباز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی